وبلاگ ریوتا

وبلاگ ریوتا

این جا وبلاگ انیمه بسکتبالیستا هست

الماس سرخ پارت ۱۶

الماس سرخ پارت ۱۶

Metra · 14:52 1403/01/05

از زبان اکاشی تا پول از اون گرفتم رفتم به سمت بیمارستان تا رسیدم اونجا پول را به دکتر دادم 

دکتر : پول از کجا آوردی 

اکاشی : جورش کردم حال خواهرم چه طور 

دکتر:  حالش خوبه دو روز باید استراحت 

از زبان آیدا چشاما که باز کردم اکاشی را دیدم 

آیدا: دادش مامان بابا کجان 

اکاشی : اونا رفتن 

آیدا : کجا 

اکاشی : خونه مارا ول کردن رفتن از این به بعد ما باید دو تایی زندگی کنیم الان من باید برم جایی کار دارم 

آیدا: نرو من می ترسم 

اکاشی : زود بر می گردم 

از زبان اکاشی رفتم همونجا نجا که اون مرده را دیدم 

ناشناس : فکردم نمییای 

اکاشی : بهت قول دادم که بیام 

ناشناس : کم کسی پیدا می شه که سر قولش بمونه حالا بیا سوار ماشین شو که بریم 

از زبان اکاشی سوار ماشین شدم و رسیدم به خونه اون تا در را زد یه دختری که هم سن سال من بود درا باز کرد 

ناشناس : معرفی می کنم دخترم مرلینا راستی تو اسمتان به من نگفتی 

اکاشی : من اکاشی هستم از آشنایی با شما خوشوقتم 

نا شناس:  خب تو اول باید سواد داشته باشی ببنم چند سالته 

اکاشی : ۷ سالمه 

ناشناس : خوب جایی را داری که شب اونجا بمونی 

اکاشی : نه 

الماس سرخ پارت ۱۵

الماس سرخ پارت ۱۵

Metra · 20:34 1403/01/04

اکاشی یعنی راست میگه ولی من حاضر نیستم همچین کاری را بکنم می رم خونه و بالای پشت‌بوم غایب می شم 

از زبان اکاشی وقتی رسیدم خونه دیدم که اوژانس دو خونه ماست با سرعت دویدم رفتم به مامانم گفتم چی شده 

مامان آکاشی : آیدا از بالا پله افتاد پایین و بیهوش شد ما هم داریم می ریم بیمارستان 

اکاشی: منم میام 

مامان اکاشی: باشه بیا 

از زبان اکاشی : وقتی که به بیمارستان رسیدیم دکترا آیدا را دید و گفت باید سریع عمل بشه 

بابا اکاشی : ما پول نداریم اینم اینجا بمونه هر کاری خاستین با هاش بکنین 

اکاشی : ولی ما نمی تونیم اونا همین چطوری ولش کنیم 

بابای اکاشی : تو هم اگه خیلی دوست داری همینجا بمون به دوتا آدم فت خور نیازی نداریم منا مانت می ریم 

اونا رفتن 

اکاشی: آقای دکتر تورا خدا عملش کنید من پولا بهتون می دم 

دکتر : اگه نتونستی پولاجور کنی چی 

اکاشی : جورش می کنم 

دکتر : پس باید ایجارا امضا کنی 

اکاشی : باشه 

آز زبان  اکاشی رفتم همونجا که اون مرده را دیدم ولی اون نبودش دیگه داشتم نا امید می شدم که یدفعه اون آمد 

ناشناس :  می دونستم که قبول میکنی

اکاشی: می شه  دستمزدها زود بدین آخه خواهرم تو بیمارستان نه 

ناشن: اس : آنقدر پول کافیه 

اکاشی : بله خیلی ممنون 

ناشناس : فردا به همین آدرس بیا 

اکاشی : سواد ندارم

ناشناس: خیلی خوب من فردا میام دنبالت  

 

الماس سرخ پارت ۱۴

الماس سرخ پارت ۱۴

Metra · 20:17 1403/01/04

از زبان اکاشی : وارد خونه مرلینا شدم خنه بزرگی داشت 

آکاشی: تو چجوری به من اعتماد کردی 

مرلینا : من آدما را از همون نگاه اول می شناسم تو از اون آدما نیستی 

اکاشی : کی انتقام بگیریم 

مرلینا : یه هفته صبر می کنیم تا دست خوب شه بعد می ریم سراغ نقشه من 

اکاشی : دستم چیزیش نیست الانم می تونم تیر اندازی کنم 

مرلینا : عجله نکن صبر داشته باش 

از زبان کروکو: بعد این که آکاشی رفت آیدا خیلی گریه کرد 

کروکو: چی شد که اکاشی توی این شغل رفت 

آیدا : ما آدمای خیلی فقیر بودیم 

آغاز فلش بک 

بابای اکاشی : تو که هنوز نتونستی اون مواد را بفروشی 

اکاشی : دیگه مشتری پیدا نکردم 

بابای اکاشی : چقدر پول جمع کردی 

اکاشی : قفط تونستم همین قدر جمع کنم 

بابای اکاشی یقه اکاشی را گرفت و به دیوار چسبوند و گفت داری دوروغ می گی بگو بقیه پولا کجان 

اکاشی:  گفتم که فقط همین قدر تونستم جمع کنم 

بابای اکاشی برو گم شو از خونه من برو بیرون 

و آکاشی را از خونه پرت کرد 

اکاشی: حلا تو این هوای سرد چیکار کنم 

ناشناس : هی تو اینجا چی کار می کنی مگه خونه نداری 

اکاشی : نه 

ناشناس : من بهت یه شغلی را پیشنهاد می دم 

اکاشی : چه شغلی هست 

ناشناس : آدم کشی 

اکاشی : من این کارا نمی کنم 

ناشناس : بهت فرصت می دم تا فکر کنی یک هفته دیگه تو همین خیا بون می بینمت 

اینا گفت و از اونجا دور شد 

الماس سرخ پارت ۱۳

الماس سرخ پارت ۱۳

Metra · 21:54 1403/01/03

از زبان مرلینا دنبال اکاشی بودم که اونا دیدم که از  دستش داره خون میاد  سریع رفتم سمتش بهش گفتم چی شده 

اکاشی : چیزی نیست تیر خوردم 

مرلینا : خیلی داره از دست خون میاد بیا تا برسونمت بیمارستان  

اکاشی : نه نمی خاد چیزی نیست

از زبان مرلینا خیلی داشت تعارف می کرد منم دستشان گرفتم و سوار ماشینم کردم  

اکاشی : کجا داریم می ریم 

مرلینا : بیمارستا ن 

اکاشی : چرا داری بهم کمک می کنی 

مرلینا : چون فقط تو برام موندی 

آکاشی : منظورت چیه 

مرلینا : فقط تویی که میتونی بهم کمک کنی انتقام بگیر تو گرو همون همه مردن فقط ما دوتا زنده ایم 

اکاشی : امشب کروکو می کشم 

مرلینا : مثله اینکه دوست داری زود از دستم را حت شی 

اکاشی : منظورم این نبود 

مرلینا : می دونستم داشتم شو خیلی می کردم جدی نگیر دیگه رسیدیم بیمارستان 

اکاشی : باشه 

از زبان مرلینا تا رسیدیم بیمارستان رفتیم پیش دکتر تا تیر را از دست اکاشی در بیاره 

آقای دکتر : خوشبختانه تیر از دستش دی اومده ولی باید چند روز تو خونه بمونه 

مرلینا : باشه ممنون آقای دکتر 

از زبان مرلینا : کارمون با بیمارستا که تموم شد  با اکاشی سوار ماشین شدیم 

مرلینا : جایی داری بری 

اکاشی : آره 

مرلینا:  دروغ نگو 

اکاشی:  تو از کجا می دونی دارم دورغ می گم 

مرلینا:  یه دستی زدم بیا خونه من 

اکاشی : نه مزاحمت نمی شم 

مرلینا مزاحم نیستی 

 

 

خوب این پارت تموم شد چون نتونستم عکس مرلینا را تو پست قبل بزار رو عکس کاور این پست گذاشتم 

 

 

الماس سرخ پارت ۱۲

الماس سرخ پارت ۱۲

Metra · 15:10 1403/01/03

از زبان آکاشی: یه تاکسی گرفتم چون می دونستم کروکو با آیدا تو خونه منه منم رفتم اونجا با کلید درا باز کردم وارد خونه شدم همون چطوری که حدس زدم کروکو اونجا بود تفنگما سمت اون گرفتم خاستم بهش شلیک کنم 

آیدا: داداش تور خدا اونا نکش به خاطر من 

اکاشی : یامن یا اون 

آیدا: ولی من نمی تونم بین شما یکی را انتخاب کنم 

اکاشی : میل خودته 

کروکو تا داشتن حرف می زدن از فرصت استفاده کردم پریدم رو اکاشی تا تفنگ را از ش بگیرم باهم درگیر شدیم تو همون در گیری تفنگ را از اون گرفتم نا خدا گاه به اکاشی شلیک کردم ولی نمی خاستم به اون شلیک کنم 

اکاشی: تو چه غلطی کردی می خاستی منا بکشی 

آیدا باگریه : داداش نمی خاست بهت شلیک کنه 

اکاشی : تو طرف منی یا اون منا بگو که به خاطر تو آمدم تواین کار ولی تو منا که داداشتم  به اون ترجیح دادی 

آیدا: ولی داداش 

اکاشی :دیگه به من نگو داداش من دیگه خاهری مثله تو ندارم 

از زبان آکاشی تا این حرفا زدم از اونجا دور شدم همین جور که داشتم از اونجا دور می شدم مرلینا را دیدم 

الماس سرخ پارت ۱۱

الماس سرخ پارت ۱۱

Metra · 20:13 1403/01/02

از زبان آکاشی: داشتم تو خیابون نا راه می رفتم منتظر یه فرصت خوب بودم تا از کروکو انتقام بگیرم ولی اول باید برا خودم یه هویت جلی درست کنم تو همین فکرا بودم که یه صدایی از پشت سرم آمد 

مرلینا :سلام اکاشی خوبی 

اکاشی: مرلینا تو اینجا چیکار می کنی 

مرلینا : من دیگه جایی را ندارم که برم چون همه اعضای گروه را اون پلیسای عوضی کشتن می دونم کسی که باعث شد این اتفاقا برام بیوفته کیه 

اکاشی : اون کیه 

مرلینا : اون مزوکی 

اکاشی : اما کسی که باعث شد این اتفاقا برا من بیوفته کوروکو بود 

مرلینا:  حالا می خای چیکار کنی

اکاشی : می رم تا انتقام همه اعضای گروه را از کروک بگیرم 

مرلینا :ولی اگه کشته شی چی 

اکاشی : اگه کشته شدم تو انجام همه را بگیر 

مرلینا : ولی من نمی تونم انتقام همه را بگیرم 

اکاشی : اشکالی نداره خودتا اذیت نکن تو فقط بمون زنگی کن 

از زبان مرلینا : اکاشی این حرفا و از آنجا دور شد ولی من باید جلوشو بگیرم 

 

 

 

خب این پارتم تموم شد اگه دوست داشتین تو پارت بعد عکس مرلینا را بزارم حتما تو کامت بگید