آهنگ زندگی پارت ۱۹

Metra · 00:20 1403/12/27

 

 

 

مرینت : لوکا که رفت باورم نمیشد که بابا راضی باشه هرجوری داشتم فکر میکردم که لوکا پیام داد 

لوکا : بیداری مرینت من فردا میام دنبالت تا با هم بریم چیزای عروسی‌ را بگیریم 

مرینت  : وای حالا چی جوابشا بدم باید بهش بگم که آره فقط بگو ساعت چند 

لوکا : ۱۰ صبح خوبه 

مرینت : آره عالیه 

لوکا : پس ساعت ۱۰  آماده شو میام دنبالت 

مرینت : باشه لوکا 

صبح 

مرینت : وای خیلی هول دارم چرا لوکا میاد 

لوکا : زییییییگ 

مرینت : لوکا امدی چرا وقتی میای اینجوری زنگ میزنی 

لوکا : آخه میخوام منا بشناسی 

مرینت : زود باش بریم خرید 

لوکا : آنگار خودت خیلی عجله داری 

مرینت : آره زود باش بریم 

لوکا : باشه 

از زبان مرینت : وقتی از مغازه ها رد می‌شدیم لباس عروس های خیلی قشنگی بودن انقدر زیاد بودن که آدم نمی دونست کودوما انتخاب کنم 

لوکا : مرینت چرا انقدر با خودت حرف میزنی این لباس خوبه به نظر من خیلی هم بهت میاد 

مرینت : انقدر بلند گفتم 

لوکا : نه زیاد هم بلند نبود خوب نگفتی نظرت 

مرینت : خیلی عالیه 

لوکا : خوبه اگه دوستش داری برات بگیرم 

مرینت : آره بگیر 

لوکا : چشم 

مرینت : وای ممنون خیلی قشنگه 

لوکا : قابلی نداشت فقط موندم من چی بگیرم 

مرینت : بیا بریم تو اون مغازه شاید یه چیزی برات پیدا شد 

لوکا : اوکی بریم 

مرینت : این یکی چطوره 

لوکا : خیلی هم قشنگ 

مرینت: پس برا خودت بگیر 

لوکا : باشه خوب دیگه بریم خونه 

مرینت : آره بریم منم خیلی خسته شدم 

بابا مرینت : خیلی دیر کردی 

مرینت : ببخشید کارامون طول کشید