الماس سرخ پارت ۱۴

Metra · 20:17 1403/01/04

از زبان اکاشی : وارد خونه مرلینا شدم خنه بزرگی داشت 

آکاشی: تو چجوری به من اعتماد کردی 

مرلینا : من آدما را از همون نگاه اول می شناسم تو از اون آدما نیستی 

اکاشی : کی انتقام بگیریم 

مرلینا : یه هفته صبر می کنیم تا دست خوب شه بعد می ریم سراغ نقشه من 

اکاشی : دستم چیزیش نیست الانم می تونم تیر اندازی کنم 

مرلینا : عجله نکن صبر داشته باش 

از زبان کروکو: بعد این که آکاشی رفت آیدا خیلی گریه کرد 

کروکو: چی شد که اکاشی توی این شغل رفت 

آیدا : ما آدمای خیلی فقیر بودیم 

آغاز فلش بک 

بابای اکاشی : تو که هنوز نتونستی اون مواد را بفروشی 

اکاشی : دیگه مشتری پیدا نکردم 

بابای اکاشی : چقدر پول جمع کردی 

اکاشی : قفط تونستم همین قدر جمع کنم 

بابای اکاشی یقه اکاشی را گرفت و به دیوار چسبوند و گفت داری دوروغ می گی بگو بقیه پولا کجان 

اکاشی:  گفتم که فقط همین قدر تونستم جمع کنم 

بابای اکاشی برو گم شو از خونه من برو بیرون 

و آکاشی را از خونه پرت کرد 

اکاشی: حلا تو این هوای سرد چیکار کنم 

ناشناس : هی تو اینجا چی کار می کنی مگه خونه نداری 

اکاشی : نه 

ناشناس : من بهت یه شغلی را پیشنهاد می دم 

اکاشی : چه شغلی هست 

ناشناس : آدم کشی 

اکاشی : من این کارا نمی کنم 

ناشناس : بهت فرصت می دم تا فکر کنی یک هفته دیگه تو همین خیا بون می بینمت 

اینا گفت و از اونجا دور شد