الماس سرخ پارت ۱۵

Metra · 20:34 1403/01/04

اکاشی یعنی راست میگه ولی من حاضر نیستم همچین کاری را بکنم می رم خونه و بالای پشت‌بوم غایب می شم 

از زبان اکاشی وقتی رسیدم خونه دیدم که اوژانس دو خونه ماست با سرعت دویدم رفتم به مامانم گفتم چی شده 

مامان آکاشی : آیدا از بالا پله افتاد پایین و بیهوش شد ما هم داریم می ریم بیمارستان 

اکاشی: منم میام 

مامان اکاشی: باشه بیا 

از زبان اکاشی : وقتی که به بیمارستان رسیدیم دکترا آیدا را دید و گفت باید سریع عمل بشه 

بابا اکاشی : ما پول نداریم اینم اینجا بمونه هر کاری خاستین با هاش بکنین 

اکاشی : ولی ما نمی تونیم اونا همین چطوری ولش کنیم 

بابای اکاشی : تو هم اگه خیلی دوست داری همینجا بمون به دوتا آدم فت خور نیازی نداریم منا مانت می ریم 

اونا رفتن 

اکاشی: آقای دکتر تورا خدا عملش کنید من پولا بهتون می دم 

دکتر : اگه نتونستی پولاجور کنی چی 

اکاشی : جورش می کنم 

دکتر : پس باید ایجارا امضا کنی 

اکاشی : باشه 

آز زبان  اکاشی رفتم همونجا که اون مرده را دیدم ولی اون نبودش دیگه داشتم نا امید می شدم که یدفعه اون آمد 

ناشناس :  می دونستم که قبول میکنی

اکاشی: می شه  دستمزدها زود بدین آخه خواهرم تو بیمارستان نه 

ناشن: اس : آنقدر پول کافیه 

اکاشی : بله خیلی ممنون 

ناشناس : فردا به همین آدرس بیا 

اکاشی : سواد ندارم

ناشناس: خیلی خوب من فردا میام دنبالت