ستاره طلایی پارت ۲

Metra · 20:10 1403/01/08

ریوتا : الیزا چرا انقدر از من دوری می کنی 

الیزا : هیچی فقط یکم سرما خوردم 

ریوتا : آه تو همیشه هر وقت منا می بینی اینجوری می کنی اگه چیزی هست به من بگو 

الیزا : خب راستش فکر می کنم تو......

امیلیا : الیزا تو این جایی بیا بریم کلاس موسیقی شروع شده بیا بریم 

الیزا : اُ باشه 

ریوتا : اَه لعنتی تازه داشت بهم دلیلشا می گفت که او ن دختره همه چیرا خراب کرد 

الیزا : اُه ممنون که منا نجات دادی 

امیلیا : خب اون نامزدتِ اگه چیزی هست باید بهش بگی 

الیزا : می ترسم اگه بهش بگم ناراحت بشه خب اون پادشاه 

امیلیا: تو هم کم کسی نیستی دختر یه اَشراف زاده ای