الماس سرخ پارت ۱۳

Metra · 21:54 1403/01/03

از زبان مرلینا دنبال اکاشی بودم که اونا دیدم که از  دستش داره خون میاد  سریع رفتم سمتش بهش گفتم چی شده 

اکاشی : چیزی نیست تیر خوردم 

مرلینا : خیلی داره از دست خون میاد بیا تا برسونمت بیمارستان  

اکاشی : نه نمی خاد چیزی نیست

از زبان مرلینا خیلی داشت تعارف می کرد منم دستشان گرفتم و سوار ماشینم کردم  

اکاشی : کجا داریم می ریم 

مرلینا : بیمارستا ن 

اکاشی : چرا داری بهم کمک می کنی 

مرلینا : چون فقط تو برام موندی 

آکاشی : منظورت چیه 

مرلینا : فقط تویی که میتونی بهم کمک کنی انتقام بگیر تو گرو همون همه مردن فقط ما دوتا زنده ایم 

اکاشی : امشب کروکو می کشم 

مرلینا : مثله اینکه دوست داری زود از دستم را حت شی 

اکاشی : منظورم این نبود 

مرلینا : می دونستم داشتم شو خیلی می کردم جدی نگیر دیگه رسیدیم بیمارستان 

اکاشی : باشه 

از زبان مرلینا تا رسیدیم بیمارستان رفتیم پیش دکتر تا تیر را از دست اکاشی در بیاره 

آقای دکتر : خوشبختانه تیر از دستش دی اومده ولی باید چند روز تو خونه بمونه 

مرلینا : باشه ممنون آقای دکتر 

از زبان مرلینا : کارمون با بیمارستا که تموم شد  با اکاشی سوار ماشین شدیم 

مرلینا : جایی داری بری 

اکاشی : آره 

مرلینا:  دروغ نگو 

اکاشی:  تو از کجا می دونی دارم دورغ می گم 

مرلینا:  یه دستی زدم بیا خونه من 

اکاشی : نه مزاحمت نمی شم 

مرلینا مزاحم نیستی 

 

 

خوب این پارت تموم شد چون نتونستم عکس مرلینا را تو پست قبل بزار رو عکس کاور این پست گذاشتم