وبلاگ ریوتا

وبلاگ ریوتا

این جا وبلاگ انیمه بسکتبالیستا هست

الماس سرخ پارت ۱۹

الماس سرخ پارت ۱۹

Metra · 19:48 1403/01/06

اکاشی: کارم تموم شد مزوکی را کشتم 

مرلینا : کارت خوب بود

اکاشی : حالا وقتشه سر قولت باشی 

مرلینا : گفتم که جوابم مثبته 

اکاشی : یه چیزی برات دارم 

مرلینا : چی 

اکاشی : بیا

مرلینا : وای چه حلقه قشنگی 

اکاشی : قابلتا نداره 

مرلینا : منم برات یه چیزی دارم 

اکاشی : میدونم چیه یه حلقه 

مرلینا : از کجا فهمیدی 

اکاشی : چون که دیدم داشتی کادوش می کردی 

مرلینا : به نظرت عروسیمون کی باشه 

اکاشی : ۱ هفته دیگه 

الماس سرخ پارت ۱۸

الماس سرخ پارت ۱۸

Metra · 19:49 1403/01/05

مرلینا : باید همین الان کروکو ر ا بکشیم 

اکاشی : باشه ولی چرا انقدر زود 

مرلینا : دارن از کشور خارج می شن از شغلشم استفا داده 

اکاشی : چیزی دیگه ای هست 

مرلینا : امشب عروسی آیدا و کروکو هست 

اکاشی : بی شعورا منا دعوت نکردن 

مرلینا : حالا عصبانی نشو 

اکاشی : می خاستم بهت یه چیزی بگم 

مرلینا : چیه 

اکاشی : میشه با من ازدواج کنی 

مرلینا : باورم نمی شه چقدر راحت این حرفازدی 

اکاشی : حالا نظرت چیه 

مرلینا : نظرم مثبته ولی بعد اینکه انتقام گرفتیم می تونی تا اون موقعه صبر کنی 

اکاشی : معلومه که می تونم این نقشه خونه میزوگی اشب میرم می کشمش 

مرلینا : موفق باشی 

 

الماس سرخ پارت ۱۷

الماس سرخ پارت ۱۷

Metra · 15:16 1403/01/05

ناشناس :اگه جایی داری می تونی تو خونه ما بمونی 

اکاشی : خیلی ممنون از لطفتون اما نمی تونم 

ناشناس : چرا 

اکاشی : چون خواهرم تو بیمارستان هست 

ناشناس : خب اونم بیار 

اکاشی : واقعان از توخیلی ممنون 

ناشناس:  خواهش می کنم 

از زبان اکاشی رفتم بیمارستان و به خواهرم گفتم بدو بریم از این به بعد یه جایی را داریم که با خیال راحت می تونیم زندگی کنیم 

چند سال گذشت 

ناشناس :آفرین  اکاشی تو واقعان خیلی خوب تونستی همه آدمایی را که بهت گفتم بکشی بدون این که یه ردی از خودت به جا بزاری 

اکاشی : وظیفه هست شما به گردن ما خیلی حق دارید 

ناشناس از پنجره به بیرون نگاه کرد و گفت مثل این که آیدا و مرلینا خیلی دوستای خوبی شدن 

اکاشی : بله 

ناشناس : می به تو لغب رییس آدم کش را بدم 

اکاشی : اگه می شه این لغب به من ندید 

ناشناس : چرا 

اکاشی : چون لیاقت شا ندارم 

ناشناس : تو قابل اعتماد ترین کسی هستی که می تونم داشته باشم پس این لغب را قبول کن 

اکاشی : چشم 

پایان فلش بک 

کروکو : ماجرا این بود 

آیدا: آره همش همین بود 

کروکو : من میگم بهتر فردا عروسی کنیم و بریم یه کشور دیگه که نه تو تو روی اکاشی وایسی نه من مجبور شم اونا بکشم فردا از این شغل استفا می دم 

آیدا: فکره خیلی خوبیه 

الماس سرخ پارت ۱۶

الماس سرخ پارت ۱۶

Metra · 14:52 1403/01/05

از زبان اکاشی تا پول از اون گرفتم رفتم به سمت بیمارستان تا رسیدم اونجا پول را به دکتر دادم 

دکتر : پول از کجا آوردی 

اکاشی : جورش کردم حال خواهرم چه طور 

دکتر:  حالش خوبه دو روز باید استراحت 

از زبان آیدا چشاما که باز کردم اکاشی را دیدم 

آیدا: دادش مامان بابا کجان 

اکاشی : اونا رفتن 

آیدا : کجا 

اکاشی : خونه مارا ول کردن رفتن از این به بعد ما باید دو تایی زندگی کنیم الان من باید برم جایی کار دارم 

آیدا: نرو من می ترسم 

اکاشی : زود بر می گردم 

از زبان اکاشی رفتم همونجا نجا که اون مرده را دیدم 

ناشناس : فکردم نمییای 

اکاشی : بهت قول دادم که بیام 

ناشناس : کم کسی پیدا می شه که سر قولش بمونه حالا بیا سوار ماشین شو که بریم 

از زبان اکاشی سوار ماشین شدم و رسیدم به خونه اون تا در را زد یه دختری که هم سن سال من بود درا باز کرد 

ناشناس : معرفی می کنم دخترم مرلینا راستی تو اسمتان به من نگفتی 

اکاشی : من اکاشی هستم از آشنایی با شما خوشوقتم 

نا شناس:  خب تو اول باید سواد داشته باشی ببنم چند سالته 

اکاشی : ۷ سالمه 

ناشناس : خوب جایی را داری که شب اونجا بمونی 

اکاشی : نه 

الماس سرخ پارت ۱۵

الماس سرخ پارت ۱۵

Metra · 20:34 1403/01/04

اکاشی یعنی راست میگه ولی من حاضر نیستم همچین کاری را بکنم می رم خونه و بالای پشت‌بوم غایب می شم 

از زبان اکاشی وقتی رسیدم خونه دیدم که اوژانس دو خونه ماست با سرعت دویدم رفتم به مامانم گفتم چی شده 

مامان آکاشی : آیدا از بالا پله افتاد پایین و بیهوش شد ما هم داریم می ریم بیمارستان 

اکاشی: منم میام 

مامان اکاشی: باشه بیا 

از زبان اکاشی : وقتی که به بیمارستان رسیدیم دکترا آیدا را دید و گفت باید سریع عمل بشه 

بابا اکاشی : ما پول نداریم اینم اینجا بمونه هر کاری خاستین با هاش بکنین 

اکاشی : ولی ما نمی تونیم اونا همین چطوری ولش کنیم 

بابای اکاشی : تو هم اگه خیلی دوست داری همینجا بمون به دوتا آدم فت خور نیازی نداریم منا مانت می ریم 

اونا رفتن 

اکاشی: آقای دکتر تورا خدا عملش کنید من پولا بهتون می دم 

دکتر : اگه نتونستی پولاجور کنی چی 

اکاشی : جورش می کنم 

دکتر : پس باید ایجارا امضا کنی 

اکاشی : باشه 

آز زبان  اکاشی رفتم همونجا که اون مرده را دیدم ولی اون نبودش دیگه داشتم نا امید می شدم که یدفعه اون آمد 

ناشناس :  می دونستم که قبول میکنی

اکاشی: می شه  دستمزدها زود بدین آخه خواهرم تو بیمارستان نه 

ناشن: اس : آنقدر پول کافیه 

اکاشی : بله خیلی ممنون 

ناشناس : فردا به همین آدرس بیا 

اکاشی : سواد ندارم

ناشناس: خیلی خوب من فردا میام دنبالت  

 

الماس سرخ پارت ۱۴

الماس سرخ پارت ۱۴

Metra · 20:17 1403/01/04

از زبان اکاشی : وارد خونه مرلینا شدم خنه بزرگی داشت 

آکاشی: تو چجوری به من اعتماد کردی 

مرلینا : من آدما را از همون نگاه اول می شناسم تو از اون آدما نیستی 

اکاشی : کی انتقام بگیریم 

مرلینا : یه هفته صبر می کنیم تا دست خوب شه بعد می ریم سراغ نقشه من 

اکاشی : دستم چیزیش نیست الانم می تونم تیر اندازی کنم 

مرلینا : عجله نکن صبر داشته باش 

از زبان کروکو: بعد این که آکاشی رفت آیدا خیلی گریه کرد 

کروکو: چی شد که اکاشی توی این شغل رفت 

آیدا : ما آدمای خیلی فقیر بودیم 

آغاز فلش بک 

بابای اکاشی : تو که هنوز نتونستی اون مواد را بفروشی 

اکاشی : دیگه مشتری پیدا نکردم 

بابای اکاشی : چقدر پول جمع کردی 

اکاشی : قفط تونستم همین قدر جمع کنم 

بابای اکاشی یقه اکاشی را گرفت و به دیوار چسبوند و گفت داری دوروغ می گی بگو بقیه پولا کجان 

اکاشی:  گفتم که فقط همین قدر تونستم جمع کنم 

بابای اکاشی برو گم شو از خونه من برو بیرون 

و آکاشی را از خونه پرت کرد 

اکاشی: حلا تو این هوای سرد چیکار کنم 

ناشناس : هی تو اینجا چی کار می کنی مگه خونه نداری 

اکاشی : نه 

ناشناس : من بهت یه شغلی را پیشنهاد می دم 

اکاشی : چه شغلی هست 

ناشناس : آدم کشی 

اکاشی : من این کارا نمی کنم 

ناشناس : بهت فرصت می دم تا فکر کنی یک هفته دیگه تو همین خیا بون می بینمت 

اینا گفت و از اونجا دور شد