
کلویی : اوه آدرین برگشتی
آدرین: آره
کلویی : الیا حالش چطور بود
آدرین: حالش خوب بود
کلویی : میدونستم به این زودیا نمیمره اینه سگ جونن حالا حالا ها نمی میرن
آدرین : منا باش باش که فکر میکردم نگران الیا هستی
کلویی : اصلا ن میگه بی کارم مرینت را دیدی
آدرین: آره
کلویی : خوب
آدرین: تا منا دید رفت
کلویی : خوب حالا کی از شر لوکا مرینت خلاص بشیم
آدرین: به زودی
کلویی : امممم عالیه ولی بهتره زیاد طولانی نشه تو باید انتقام پدرتا از اون دوتا بگیری
آدرین: آره ولی انگار نه انگار که یه روزی من گربه سیاه بودم من حالا شدم یکی مثل پدرم
کلویی : نکنه ناراحتی
آدرین: نه از این که همه منا تنها گذاشتم ناراحتم
کلویی : ولی من هیچ وقت تنهات نزاشتم حتا تو سخت ترین شرایط
آدرین: آره کلویی من در مورد تو اشتباه می کردم بهت قول میدم نزارم کسی تو این دنیا ازیتت کنه
کلویی : ازت ممنونم آدرین