
لوکا : مرینت میتونن بیام تو
مرینت : بیا
لوکا : مرینت من واقعا متاسفم باید همه چیز را بهت میگفتم لطفا منا ببخشید
مرینت : نه طوری نیست من اون طوری نباید عصبی میشدم می بخشمت ولی لطفا از این همه چیز را بهم بگو
لوکا : باشه
مرینت : حالا برو میخوام استراحت کنم
لوکا : چشم پس من رفتم
فردا صبح ...............
مرینت : لوکا پاشو زود باش
لوکا : چیشده
مرینت : الیا حالش بده
لوکا : به توچه
مرینت : الیا دوستم
لوکا : ولش کن از دست تو کاری بر نمیاد توکه دکتر نیستی
مرینت : باورم نمیشه لوکا تو تو خودتی
لوکا : آره معلومه که خودمم
مرینت : توکه ایجوری نبودی اگه نمیای من میرم
لوکا : نه صبر کن الان لباسامو میپوشم
چند ساعت بعد
مرینت : نینو حال الیا چه طوره
نینو : حالش خوبه
لوکا : گفتم که چیزیش نیست الکی نگران بودی
مرینت : لوکا تو چرا انقدر بی احساسی
نینو : اگه من جای اون بودم الان همیچوری میشدم
مرینت : چطور
لوکا : نینو دهنتا ببند
نینو : باشه راستی آدرین هم داره میاد اینجا حال الیا رابپرسه
مرینت : پس ما میریم
لوکا : از اولم نباید میمدیم