مرینت : ببخشید خانم پرستار آقای لوکا کافین تو کدام اتاق هستن
خانم پرستار : ته راه رو سمت چپ
مرینت : خیلی ممنون
خانم پرستار: خواهش می کنم فقط الان نرین
مرینت: چرا
خانم پرستار: چون آقای دکتر بالای سر شون هستن
مرینت : پس من پشت در منتظر می مونم
خانم پرستار: باشه اشکالی نداره
مرینت چند ساعتی اونجا وایساد دکتر که آمد مرنت سریع رفت جلو و گفت
مرینت: آقای دکتر حالش چطور
دکتر : متاسفانه زیاد خوب نیست زربه مغزی شده شاید هیچ وقت به هوش نیاد
مرینت : الان میتونم ببنمش
دکتر : بله طوری نیست
در همین موقعه جولیکا با سرعت آمد مرینت چی شده دکتر چی می گفت
مرینت : چیزی نیست دکتر گفت شاید یکم تو کما بمونه
جولیکا : چی شد چیجوری این اتفاق براش افتاد
مرینت : ماشین آدرین بهش زد
جولیکا: الان اون کجاس میخام انتقام داداشم بگیرم
مرینت: داداشت هنوز زنده هست
مایک : جولیکا آروم باش